بحررمل مثمن مخبون مقصور فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان ۱ ـ ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه ی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم ۲ ـ رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سّرِ حقّ ، بر ورقِ شعبده ملحق نکنیم ۳ ـ عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بدست کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم ۴ ـ خوش برانیم جهان ، در نظر راهروان فکرِ اسبِ سیه و زینِ مغرّق نکنیم ۵ ـ آسمان کشتی اربابِ هنر می شکند تکیه آن به که براین بحرِ معلق نکنیم ۶ ـ شاه اگرجرعه ی رندان نه بحرمت نوشد التفاتش به میِ صافِ مروّق نکنیم ۷ ـ گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو توخوش باش که ما گوش باحمق نکنیم ۸ ـ حافظ ار خصم (...)