![]() |
![]() |
صفحه نخست |
متن سند همبستگی
|
شورای اجرایی
|
هموندان همبستگی
|
پیوستن به هموندان
|
Facebook
![]() |
پذيرش > دیدگاهها > قانونمندی و شفافیت : مارال سعید
شنبه 10 سپتامبر 2016
• عنایت به این مطلب باید شاکله ی سیاست ورزی اپوزسیون ایران باشد. پرواضح است روی سخنم با آن بخش از اپوزسیون ایران است که در استراتژی خویش، عبور از این حکومت را در دستور کار دارد و این امر را صرفا ً در دو مطلق رفورمیستی یا انقلابی خلاصه نمی نماید. بل سیاست را امری سیال در حد فاصل بین رفرم تا انقلاب می فهمد و از هر روزنی برای پیش برد مصالح و منافع مردم سود می جوید ...
باز صحبت از قانون شده است که بقایای اصحاب کهف به فغان آمده اند. چرا چون حیات و ممات آنها در بی قانونی و عدم شفافیت نهفته است. این روزها برای خلافکاریها و پرداختهای نجومی به مزدوران که در اطراف و اکناف کره ی خاک پراکنده اند، کفکیر به ته دیگ خورده و فریاد وامصیبتا گوش فلک را کر نموده است.
همیشه موضوع اساسی در تحلیل و مواجه با جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای شکلگیری بدلیل عدم شفافیت و عدم قانون مندی - پذیری این رژیم بسیار سخت، پیچیده، نادقیق و متناقض بوده است. این اعوجاجات تا بدانجا پیش رفته و میرود که حتی وقتی سیستم دیوانی ج.ا.ا. میخواهد ادای دیوانسالاری مدرن را درآورد نیز موضوع مضحک و شاید بهتر است بگویم تراژیک میگردد. یک نمونه؛ شورای نگهبان که قانونا ً هیچ مصوبه ی مجلس بدون تائید این نهاد قابل اجرا نیست، در اسفند ماه ۱۳۹۴ مصوبه ی مجلس در زمینه ی پیوستن به FATA را تائید کرده و امروز در شهریور ۱۳۹۵ یعنی به فاصله ی شش ماه، دبیر آن شورا آقای جنتی میگوید: »این قرارداد مسئله بسیار پیچیده و مهمی است که اگر اتفاق بیفتد ما باید فاتحه بسیاری از چیزها را بخوانیم و در برابر دشمن تسلیم شویم.» هیچکس نیست به این مردک بگوید؛ آن روز نمی فهمیدی یا امروز. البته مردم میدانند ایشان نه آن روز می فهمید و نه امروز. گفته های امروزین او را بایست به پای ترس حکومتیان بخصوص بیت رهبری، سپاه و دستگاه عریض و طویل قهرحکومتی نوشت. این یاران اصحاب کهف چنان سرگرم شیادی و دروغپردازیهای خویشند که شش ماه طول کشیده است تا از چورت بدرآیند و خطر! این قانونمندسازی را دریابند.
فارغ از آنکه این صحنه گردانی ریشه در اسلام سیاسی دارد یا آنکه این تناقضات در ذات این رژیم است، دوستانی که در پی اصلاح پذیر ساختن این حکومتند باید توجه داشته باشند قانونمند سازی رفتار ج.ا.ا. یعنی تغییر ماهوی این حکومت. مشکل ج.ا.ا. فقط امور مالی نیست، دیگر امور نیز همین است. نگاه کنید به امور قضائی؛ اینها حتی به قوانین خود ساخته نیز عمل نمی کنند چه رسد به قوانین بین الملل.
عنایت به این مطلب باید شاکله ی سیاست ورزی اپوزسیون ایران باشد. پرواضح است روی سخنم با آن بخش از اپوزسیون ایران است که در استراتژی خویش، عبور از این حکومت را در دستور کار دارد و این امر را صرفا ً در دو مطلق رفورمیستی یا انقلابی خلاصه نمی نماید. بل سیاست را امری سیال در حد فاصل بین رفرم تا انقلاب می فهمد و از هر روزنی برای پیش برد مصالح و منافع مردم سود می جوید.
تجربه ی سی و هشت ساله بیانگر آنست که؛ این حکومت تنها در مواقع ضعف و آنهم به اجبار تن به قوانین بین الملل می دهد. این واقعیت بیانگر معنایی ژرف است؛ که قانونمند سازی رفتار ج.ا.ا. در عرصه ی بین الملل امری محال نیست و در کنف همکاری و منافع بازیگران جهانی امری شدنی و دستیافتنیست. آما در امور داخله از آنجا که مردم تنهایند و بایست صرفا ً به نیروی خویش و بدون حضور نیروهای سیاسی و نهادهای بین المللی در عرصه ی داخلی عمل نمایند، قصه تا حدود زیادی دیگرگونه است. چرا که در این عرصه شرایط بگونه ایست که حکومت دست بالا را دارد و می تواند با بهره مندی از باورهای صیغل نایافته و خام و احساسی
ی ملی – مذهبی ی مردم به راحتی از ابزار قهر در مقابل مردم مطالبه گر سود جوید.
حساسیت بازی در این میدان را باید دریافت ۱- در تمامی امور زندگی روزمره به دنبال پاشنه آشیل های حکومت بود. ۲- از کمترین صداهای قانونمند سازی و شفاف سازی سود جست (بدون بستن دخیل). ٣- سعی نمود با حداقل هزینه و همراه با مردم (نه بر فراز آنها) در جهت کسب حقوق و مطالبات گام برداشت. و بالاخره با هوشیاری مراقب بود تا از جریان اصلاح طلبان دینی، امام زاده ساخته نشود. این هوشیاری انعکاسیست از تزلزل عمیق اصلاح طلبان دینی در سمتگیریهای سیاسی. اما علیرغم این آگاهی، سیاست حکم می کند؛ اپوزسیون در صدد رماندن این نیرو از جبهه ی مردم برنیاید و تا آنجا که این نیرو پتانسیل همراهی با مردم را دارد از وجودشان سود جوید. در همین راستا اگر با اغماض و اما و اگرهای عدیده بتوان دولت آقای حسن روحانی را دولتی بشمار آورد که در سه سال و اندی سعی بلیغ داشته است تا حکومتیان و به التبع دولت مطبوع خویش، مجبور به پذیرش و اجرای قوانین (هرچند نیم بند) نماید. پس جا دارد ضمن نقد صریح، محکم و مستدل از کاستیهای عملکرد این دولت به دنبال پشتیبانی و حمایت از قانومندسازی، شفاف سازی و سالم سازی امور جاری مملکت نیز بود
سکوت ،همدستی با خشونت است!، مهرداد درویشپور
در جامعهشناسی قدرت گفته میشود، «قدرت برهنه آزاردهنده است.» این جامعهشناس میگوید: زن خشونت دیده نمیتواند به سادگی در کوچه و خیابان بگوید من بدترین و پدرسالارترین شوهر دنیا را دارم که مرتب مرا آزار می دهد ولی من به این زندگی ادامه میدهم چون کاری نمی توانم بکنم.
گفتگوی صبا امیدوار از "خانه امن" با مهرداد درویش پور
حتی خشنترین، برهنهترین و بیرحمانهترین چهره نظام پدرسالارانه در خانواده میتواند با نام عشق توجیه شود. این را من نمیگویم ، مهرداد درویشپور جامعه شناس مقیم سوئد میگوید. او میگوید نباید به نام “عشق” به خشونت مشروعیت داد.
شب بود همسایهها همه شاهد بودند که زن جیغ میزد، مرد داد.دست مرد و موهای زن در هم گره خورده بود، فردای آن روز اما همه چی آرام بود مرد از عشق می گفت و زن ازگوشواره جدیدش.
جرم سکوت ،همدستی با خشونت است
مهرداد درویشپور جامعهشناس مقیم سوئد از مسئولیت شخصی در خشونت خانگی میگوید.
میگوید: بسیاری از زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند تحت عنوان این که عاشق هستند، میبخشند و یا خشونت را میپذیرند. شوهران خشونتگر آنها هم با یک هدیه و با عشقورزیهای گاهگاهی سعی بر عادیسازی خشونت دارند و در واقع خشونت را با عشق توجیه میکنند.
به گفته این جامعهشناس زنانی که خودشان قربانی خشونت هستند ولی سکوت میکنند و خشونت را بر ملا نمیکنند چه به دلیل حس گناه باشد، چه شرم و چه ترس، در عادیسازی خشونت نقش دارند.
بسیاری از این زنان همه نوع دلایل عاطفی میآورند تا خشونت را توجیه کنند.
او میگوید: به هیچ وجه نباید به بهانه عشق و به بهانه شرم و آبروریزی اجازه داد خشونت دائمی شود.
به گفته درویش پور: بسیاری از زنان حاضر نیستند که شکایت کنند، آنها از بازگویی خشونتی که میبینند و تحمل میکنند برای دیگران واهمه دارند. این یکی از منحصر به فرد ترین و یکی از بزرگترین جرمهای جهان است که به جای این که ضارب و یا عامل جرم احساس شرمندگی کند، قربانی احساس شرم دارد. جرمی که قربانی جور ضارب را میکشد.
قدرت برهنه آزاردهنده است
از او پرسیدم که چرا زنان باید شرمسار یا توجیه کننده خشونتی باشد که علیه آنها رخ میدهند.
مهرداد درویشپور میگوید: زنانی که خشونت را تجربه میکنند تا زمانی که امکان تغییر شرایط را نداشته باشند ناگزیر به توجیه شرایط خشونت هستند.
او می گوید: در جامعهشناسی قدرت گفته میشود، «قدرت برهنه آزاردهنده است.»
این جامعهشناس میگوید: زن خشونت دیده نمیتواند به سادگی در کوچه و خیابان بگوید من بدترین و پدرسالارترین شوهر دنیا را دارم که مرتب مرا آزار می دهد ولی من به این زندگی ادامه میدهم چون کاری نمی توانم بکنم.
هم از این رو آنجایی که زنان امکان تغییر قدرت برهنه را نداشته باشند، سعی میکنند وجود آن را توجیه وپذیرفتنی کنند.
هیچکس نمیگوید: انتخاب من یک مرد خشونتگر بوده است
در این مواقع زنان توجیه میکنند که شوهر به «استرس» یا «شرایط اقتصادی» یا مشکلات شخصی و عصبانیت به خشونت متوسل میشود اما آنان همچنان عاشق زنشان هستند یا از آن بدتر به بهانه آن که زن عاشق شوهر خویش است او را میبخشد.
این آسانتر است تا بگوید: «انتخاب من یک مرد خشونتگر بوده است.»
این جامعه شناس میگوید: هیچکس تا زمانی که امکان تغییر نداشته باشد زندگی اش را به سادگی زیر سوال نمیبرد . زمانی زنان این شرایط را زیر سوال می برند که امکان تغییر داشته باشند و راه فراری بیابند.
هر چقدر«استقلال اقتصادی»، «امکانات حقوقی و قانونی» و «شبکههای اجتماعی حمایتگر» مثل خانههای امن وجود داشته باشد و زنان قدرت بیشتری داشته باشند، شانس این که زنان روابط مبتنی بر خشونت را زیر سوال ببرند افزایش مییابد.
به گفته درویش پور، هم جنبههای افزایش هنجارهای قدرت یا منابع ارزشی قدرت نظیر باورها و آگاهی، هم منابع جبری قدرت «مانند قانون» و هم منابع اقتصادی قدرت همچون استقلال اقتصادی کمک میکند تا زنان بتوانند این دور باطل را ساده تر بشکنند وبه خشونت تن ندهند .
او معتقد است ،بسیاری از زنان تحت عنوان «عشق»، خشونت و زندگی پدر سالار را توجیه میکنند.
وقتی خشونت عادت میشود
مهرداد درویش پور جامعهشناس به یک نکته کلیدی اشاره میکند که همه تحقیقات نشان از آن دارد.
او می گوید بسیاری از زنانی که به زندگی مبتنی بر خشونت ادامه میدهند، یا به دلیل وابستگی اقتصادی یا به دلیل نداشتن امکانات حقوقی و قانونی و یا به دلیل هنجارهای اجتماعی، نیروی عادت یا سطح توقع پایین از حقوق زنان به آن ادامه میدهند.
این جامعهشناس در تعریف «هنجارمند» شدن خشونت اینگونه میگوید: زمانی که خشونت هیچ قبحی نداشته و دائما تکرار میشود. چنین فرایندی را در تئوری های فمینیستی «عادی سازی خشونت» میخوانند.
به گفته او، در واقع فرد خشونتدیده فراگرفته یا پذیرفته است که خشونت بخشی از زندگی خانوادگی است. برای مثال کودکی که با خشونت روبرو است و یا دائما شاهد خشونت پدر علیه مادراست، آن را بخشی از نرم زندگی شناخته و خود در آنرا زندگی آینده دنبال می کند .
درویش پور میگوید: برای شکستن چرخه «هنجارمند شدن» خشونت خانگی صرفنظر از تغییر ساختارهای حقوقی و قانونی یا تغییر موقعیت زنان و افزایش استقلال اقتصادی آنها، آگاهسازی جنسیتی و فمینیستی و تغییر هنجارها و طرز تلقی ها نیز ضروری است. آگاهی از این بابت که خشونت نابود کننده عشق در خانواده است و پایداری خانواده مبتنی بر خشونت ممکن است به نفع مرد باشد ولی به شدت به ضرر زنان و کودکان است .
از این رو باید با نقد این ارزشها، عادات و فرهنگ، این نوع طرز تلقیها به چالش کشیده شود.
به نقل از سایت خانه امن 8 سپتامبر 2016