![]() |
![]() |
صفحه نخست |
متن سند همبستگی
|
شورای اجرایی
|
هموندان همبستگی
|
پیوستن به هموندان
|
Facebook
![]() |
پذيرش > گزارش > سالگرد شهادت دکتر حسین فاطمی را گرامی می داریم
جمعه 9 نوامبر 2018
ما در جبهه ملی ایران کم شهید نداده ایم، و حسین فاطمی سالار شهیدان ماست. نه اینکه او به بزرگداشت ما نیاز داشته باشد؛ این ما هستیم که نیازمند وابستگی به او و آرمان های او هستیم، و به آنچه او بود و آنچه او میخواست ما در چنین روزهایی باشیم. او از گونه شهیدانی است که راه تاریک ما را روشن نگه میدارند و به ما راستی و آزادگی می آموزند. او سیاوش زمان ما بود.
گاه در درازای تاریخ مردانی پدیدار می شوند که در راه دفاع از آزادی ملتشان، و در راه رهایی مردم از ستمگری، دیکتاتوری و فساد شهید می شوند. آنان را دیکتاتورها نامردانه به قتل میرسانند تا آوای وجدان جامعه را خاموش کنند، تا مردم صدای حق را نشنوند، وتا مردم در راه آزادی و گرفتن حقوق شهروندی خود از رهبری آنان محروم شوند. اینها شهیدان ملی هستند. آنچه ما ملت ایران را هزاران سال پابرجا و سربلند و آزاده نگه داشته، شهیدان ملی ما هستند. از مرگ سیاوش که نخستین شهید ملی ما بود وما هنوز درمرگ او سوگوار هستیم، تا بختیار و فروهرها و امیرعلایی آنان که اکنون برای استقلال سیاسی کشور و آزادی مردم، و علیه ستم، خودکامگی و فساد مبارزه می کنند، تا من و شما امروز اینگونه سربلندانه از تاریخ و فرهنگمان یاد کنیم. شهیدان ملی ما این ملت را زنده نگه داشته اند و جاویدان کرده اند، و ما هرگز آنان را فراموش نخواهیم کرد.
آنچه بر سر فاطمی آمد، همانست که اکنون در حال تکرار است. او وزیر خارجه و معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ملی ایران بود. نخست وزیر مصدق به او اعتماد کامل داشت و همین اعتماد و وابستگی حسادت برخی دیگران را که خود را "پیش کسوت" به شمار می آوردند برانگیخت. او عقیده داشت که انقلابی اجتماعی و سیاسی رخ داده که: "دیگر دنیا به طرف بربریت و به سوی امتیازات قرون وسطائی نمی رود..."، چه سعادتمند بود او که در دوران جمهوری اسلامی نزیست؛ چهل سال از آنچه او می ترسید.
او ملی کردن صنعت نفت ایران را رهایی از سلطه استعماری بیگانگان می دانست و مبتکر اندیشه اقتصاد بدون نفت برای ایران بود. برقراری نظام جمهوری هم اندیشه او بود. اینها فقط نشانه های کوچکی از نبوغ سیاسی فاطمی به شمار میرود که مصدق را به او دلبسته کرده بود. این نبوغ سیاسی همراه با شهامت در ابراز دیدگاه های خود، قلم سحرآمیزش و محبوبیتش در میان مردم، و به علت اعتماد بی چون و چرای مصدق به وی، باران بدگویی ها، فحاشی ها، تهمت ها و شایعات زشت، کارشکنی ها و توطئه ها را بر سر او باریدن گرفت، که بسیاری از آنها از سوی دشمنان هم نبود.
ما هنوز پس از گذشت بیش از شش دهه که از آغاز زندگی سیاسی حسین فاطمی میگذرد، او را نشناخته ایم. هرچند ستاره درخشان وجود فاطمی در حضور خورشید وجود مصدق آنگونه که شایسته این مرد بزرگ بود درخشیدن نتوانست گرفت، ولی همانند او را هم هنوز نداشته ایم. بیگانگان که موجبات مرگ او را فراهم کردند و قتل او را از شاه خواستار شدند، همکارانی در محفل دوستان داشتند.
پدیده فاطمی بایستی بیشتر مطالعه شود. باید بفهمیم که چرا مصدق، مردی به عظمت تاریخ ایران، اینهمه به فاطمی جوان احترام می گذاشت، به او تکیه می کرد و به او اعتماد داشت؟ چطور بود که در میان اینهمه مردان فرهیخته و خوشنام و باتجربه، مصدق شایستگی-گرا جوانی سی و چهار ساله را به وزارت خارجه و معاونت پارلمانی و مشاور و سخنگوی دولت خود بر گزید؟ چرا شاه و درباریان اینهمه از او می ترسیدند و با او دشمن بودند؟ چرا سفارتخانه های انگلستان و شوروی و امریکا، به شهادت اسناد فاش شده، جملگی او را مرکز ثقل جنبش ملی ایران و موتور پیشرانه آن میدانستند؟
چرا؟ چون به باور من، فاطمی یک اندیشمند استثنایی، یک تاکتیسین تیزهوش و یک نابغه سیاسی بود. فاطمی نه تنها هوش فوق العاده ای داشت و در مسایل سیاسی تیزبین و آینده نگری واقع بینانه بود، بلکه از شهامت فوق العاده ای نیز برخوردار بود. او میدانست چه میخواهد و به کجا می رود. او مصمم بود که توان و هوش و زندگی خود را وقف مبارزه علیه خیانت به میهن، دیکتاتوری و فساد کند، و آماده پرداخت هزینه آن نیز بود... و این هزینه را در فجیع ترین شرایط پرداخت کرد.
من به علت شناختی که از نزدیک داشتم، احساس ویژه ای نسبت به ابن مرد بزرگ دارم. او در جوانی برای روزنامه باختر برادر بزرگترش در اصفهان مقاله می نوشت، که برای یکی از این مقاله ها تحت تعقیب شهربانی قرار گرفت و او به تهران آمد و چهل و پنج روز در خانه ما پنهان شد. سپس پدرم ترتیب سفر او را به پاریس داد. در آنجا در خانه عموی پدرم سید حسن زعیم زندگی کرد و برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت. در سال ۱۳۲۷، پس از اخذ دکترا به ایران بازگشت و به جلسات هفتگی سیاسی و برنامه ریزی مصدق و شماری از مردان سیاسی آن زمان در منزل سید حسن زعیم پیوست. فاطمی معمولا پس از جلسه به خانه ما که در نزدیکی بود میآمد و با پدرم تخته نرد بازی میکرد. ماهی یک بار هم که مصدق و یارانش در خانه ما دوره داشتند، او هم همیشه حضور داشت. پیش از انتشار شماره اول روزنامه باختر امروز آمد خانه ما و فریاد زد: "فردا در تهران یک بمب میترکد!" پس از کودتای ۲۸ امرداد او ده روز اول پنهان شدنش در خانه ما گذشت. خاطراتی که از این مرد تیزهوش سیاسی و بشدت میهن پرست دارم مرگ انتقام جویانه و فقدان زودهنگام او را بسیار سخت و فراموش نشدنی کرده است.
شاه به کرمیت روزولت گفته بود: «من تختم را مدیون خدا، ملتم، ارتشم و شما هستم … مصدق محاکمه میشود و به سه سال حبس در روستایش محکوم خواهد گشت..... ولی یک استثناء وجود دارد و آن حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی بزودی او را پیدا میکنند. فاطمی بیش از همه ناسزاگویی کرد. او بود که توده ایها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او پس از دستگیری اعدام خواهد شد .»
فاطمی در آخرین لحظات زندگی در حالیکه در بستر بیماری و با تب شدید به جوخه مرگ سپرده میشد، به دژخیم خود گفت:
"مرگ بر دو قسم است. مرگی در خواب ناز... و مرگی در راه شرف و افتخار. و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید می شوم..."
"... من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پر افتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند..
آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟
کورش زعیم
۱۹ آبان ۱۳۹۷خ
سرهنگ غلام رضا نجاتی، جلد دوم ص۳۰۳-۳۰۵
دکتر حسین فاطمی را بهتر بشناسیم - ۱۹ آبان سالروز جانباختگی دکتر حسین فاطمی برای میهن و هممیهنان
حسین فاطمی هدایتی معروف به دکتر فاطمی (زاده ۱۲۹۶ در نائین – درگذشته ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران) سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی و از ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲ وزیر امور خارجه ایران بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد توسط حکومت پهلوی اعدام شد. او پیش از اعدام، از دوبار ترور (یکبار توسط فداییان اسلام و باردیگر توسط شعبان جعفری) جان بهدر برده بود.
زندگینامه
دکتر حسین فاطمی در خانوادهای روحانی در سال ۱۲۹۶ در شهر نایین متولد شد. پدرش سید علی محمد، معروف به سیف العلماء، از روحانیون طراز اول نایین محسوب میگردید. حسین فاطمی پس از گذراندن دوره ابتدایی به اصفهان رفت و در کنار ادامه تحصیل در روزنامه چاپ اصفهان مشغول به کار گردید و همین امر باعث شد که در تهران نیز با روزنامه ستاره با مدیر مسئولی احمد ملکی همکاری کند.
پس از شهریور ۲۰ و آزادتر شدن محیط سیاسی ایران روزنامه باختر امروز را منتشر کرد. او از دوستان نزدیک محمد مسعود روزنامهنگار معروف دههٔ ۲۰ بود. محمد مسعود از قول خود تنها حامی فاطمی بود و زمانی که برادرهای بزرگتر فاطمی او را از ارث پدری محروم کردند، اگر حمایتهای وی نبود شاید فاطمی به راحتی نمیتوانست تحصیلاتش را به پایان برساند. در سال ۱۳۲۳ به فرانسه رفت و دکترای حقوق گرفت. در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ به عنوان معاون پارلمانی نخست وزیر و سخنگوی دولت مصدق منصوب شد. در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ دکتر فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی (که آن زمان ۱۵ ساله بود و هنوز زنده است) از اعضای فدائیان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند.
این سخنان را حسین فاطمی روی تخت بیمارستان و پس از ترور نافرجامش گفت:
«برای جامعه و ملتی که میخواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنجها و جان سپردنها و قربانی دادنها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینهٔ هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد»
محمدمهدی عبدخدایی درباره ی این ترور می گوید:
« به محض این که ماشه اسلحه را کشیدم، اسلحه را بر زمین انداختم. در آن زمان آقای عباس گودرزی نامی بود که در تجریش جگر میفروخت و بهش میگفتند «عباس جیگرکی» که خم میشود و اسلحه را برمیدارد که مردم به سمتش هجوم میبرند و او را میزنند. من در تمام این صحنهها حاضر بودم چون کسی باورش نمیشد که یک نوجوان ۱۵ ساله با کلت کمری دکتر فاطمی را زده باشد. … ایستادم و تکبیر گفتم. پس از این بود که جمعیت به طرف من برگشتند. »
دکتر فاطمی در جریان نهضت ملی شدن نفت از همکاران نزدیک دکتر مصدق بود. به گفته دکتر مصدق، او نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را ارائه داد.
دکتر فاطمی در مهر سال ۱۳۳۱ با استعفای وزیر خارجه وقت به سمت وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق منصوب شد و بدنبال کشف مدارک جاسوسی انگلیس بلافاصله سفارتخانه انگلیس را تعطیل و کارمندان آن را اخراج کرد. فاطمی مینویسد:
« …ملتی که روزی پرچم دار علم و فرهنگ و صنعت جهان بود…ملتی که راست بود، دوست بود، شعارش پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک بود، یک چنین ملتی را یکصد سال استعمار کوشید خرد کند…».
او در ده ماه آینده یکی از کلیدیترین وزیران کابینه مصدق و تندروترین مخالف استعمار انگلیس و سلطنت بود.
مخالفت پیگیر او با دربار محمدرضا شاه پهلوی پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ به اوج رسید. پس از کودتای ۲۸ مرداد نزد دوستانش در خفا بود تا ۶ اسفند که دستگیر شد. همان ابتدای دستگیری تصمیم گرفته میشود در حین دادرسی توسط یک حرکت به ظاهر خودجوش مردمی به دست شعبان جعفری و مریدانش به قتل برسد که دکتر فاطمی و خواهرش مجروح میشوند. دکتر سید حسین فاطمی سرانجام پس از محاکمهی غیرعلنی در دادگاه نظامی (۷ مهر) به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. اشرف پهلوی در اعدام ایشان اصرار زیادی می ورزید و نهایتا در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد.
سام فال(Sir Sam Falle) دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران در زمان کودتا مینویسد «… اعدام بی رحمانه، صرفنظر از غیر انسانی بودن آن، ممکن است در مورد مصدق عاقلانه نباشد ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، بهترین راه حل باشد. تا زمانی که اینگونه افراد زنده هستند و در ایران به سر می برند، همیشه خطر ضد کودتا وجود دارد، شدت عمل ضروری است…»
کرمیت روزولت دراول شهریور پس از کودتا به ایران می رود و می گوید: « پس از برگذاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود: « من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم » … و “روزولت ” موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبههی ملی را عنوان میکند و از محمد رضا شاه میپرسد: « میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کردهاند، چه فکری کرده اید؟» شاه می گوید: « در این مورد زیاد فکر کردهام. مصدق محاکمه می شود.( در این موقع لبهای شاه میلرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت … ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا میکنند. فاطمی، بیش ازهمه ناسزاگویی کرد. هم او بود که تودهایها را واداشت مجسمههای من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.»
« دکتر فاطمی قبل از اعدام گفته بوده: ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یک نفر از مخالفان خود را نکشتیم برای آنکه ما نیامده بودیم برادرکشی کنیم ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کرده و معتقد بودیم اگر در گذشته بعضی از هموطنان ما در اثر فشار اجانب تحت نفوذ آنها قرار گرفتهاند و منویات آنها را اجرا کردهاند، بعد از آنکه به نهضت استقلال نائل شدیم رویه سابق را ترک خواهند گفت ولی افسوس که عاقبت گرگزاده گرگ شود. »
دکتر مصدق بعد از مرگ وی چنین گفت:
«اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است، از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با اینجانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»
ویدیو
19 آبان سالروز شهادت دکترسیدحسین فاطمی را گرامی میداریم
( دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند )
درتاریخ مبارزات ملتها گهگاه انسانهایی آزاده پا به عرصه وجود میگذارند که دلاورانه در پیمودن راه پرخطرحق طلبی ومیهن دوستی وآزادگی وعدالت با ایمانی راسخ بدون بیم وهراس گام بر میدارند. آنان درراه انتخابی خود شجاعانه مبارزه میکنند ومی خروشند ومی رزمند وهرگزازحرکت بازنمی ایستند. تنها وتنها مرگ آنان را ازخروش باز میدارد وبراین باورند " موجیم که آسودگی ما عدم ماست "
درآسمان ایران چه بسیارند زنان ومردان مبارزی که چون ستارگان میدرخشند ودرشبهای تیره راه گشای کاروانیان میشوند. بدرستی یکی ازآن ستارگان پرفروغ آسمان ایران که هیچگاه غروب نمیکند شهید دکترحسین فاطمی است. آزاد مردی که درنبرد نابرابربا اهریمن استبداد واستعمار تا آخرین قطره خون خود پایداری کرد.
درسپیده دم نوزده آبان 1333 دژخیمان برخواسته ازکودتای ننگین 28 امرداد پیکر زخم برداشته ازگلوله استعمارودشنه های استبدا برروی برانکارد تیرباران کردند. جسم آغشته به خون او دردل خاک ایران جای گرفت وقبله گاه میهن دوستان وآزادی خواهان شد.هرگز فراموش نمیکنیم آنروز وآن روزگاران را درحالی که مملکت دراشغال نظامیان برخواسته ازکودتا بود مردم ایران یکپارچه با نوارسیاه به بازو فریاد میزدند : «جلاد ننگت باد»
امروزجوانان این مرزو بوم ازما میپرسند، براستی گناه فاطمی چه بود...؟ اوچه میگفت ...؟ چه مینوشت ...؟ چه میخواست...؟ وچه میکرد...؟
آری عزیران این حق مسلم شماست که بدرستی بدانید وکنکاش کنید که گذشته چگونه گذشت.
دکترفاطمی گناهی بس بزرگ ونابخشودنی داشت. یکی آنکه هرگزنوکرخانه زاد نشد وبه وعده های فریبنده شاه دل نبست وپرده ازچهره او برگرفت. دیگرآنکه با ملی کردن صنعت نفت درکناربزرگ مرد تاریخ ایران دکترمحمد مصدق رگ حیاتی دولت فخیمه انگلیس را قطع کرد ودرهای سفارت را بست. " البته نمیدانست تا درباراست انگلیس احتیاجی به سفارت ندارد " ومیبایست ازاوچنین انتقامی میگرفتند تا درس عبرتی باشد برای دیگر میارزان ضد استعماری واستبدادی جهان .
پس ازفرارشاه در25 مرداد به بغداد دکتر فاطمی بعنوان سخنگوی دولت درمصاحبه مطبوعاتی گفت نظر دولت را نمیدانم ولی نظر خود را درسرمقاله امروز باخترامروز به اطلاع ملت ایران میرسانم ، ضمنا تلگرافی به سفارت بغداد مخابره کردم که عینا دراختیار آقایان میگذارم " جناب آقای اعلم . بغداد. تماس سفارت با کسی که بدون اطلاع دولت صبح بعد از کودتای نظامی مواجه با شکست فرار کرده است به هیچ وجه مورد ندارد. وزیرامورخارجه دکترحسین فاطمی"
همان روزدرمتینگ جبهه ملی ایران درمیان غریوشادی مردم که تا دقایقی ادامه داشت اوگفت : " .....هموطنان فرزند آن پدری که قرارداد 1933 را شصت سال تمدید کرد میخواست نهضت شما را از بین ببرد ، پدرش بیست سال عامل کمپانی نفت جنوب بود وچهل سال دیگربرای پسرش گذاشت.....برای شما ملت استعمارسیاه وسفید وسرخ علی السویه است... روزی که صدای رادیو تهران بلند شد وگفت نقشه کودتا چیان نقش بر آب شده او راه اولین سفارتی که انگلستان در خارج از ایران دارد در پیش گرفت ......خدای ایران بزرگ است "
دکترفاطمی ازصبح 25 امرداد دردونقش وارد صحنه سیاسی ایران شد یکی دولت مرد ودیگری روزنامه نگاری مبارزوانقلابی اوبا سه مقاله پرده ازچهره شاه وکودتاچیان برداشت با این عناوین " این دربارشاهنشاهی روی دربارسیاه فارق را سفید کرد " ودر دومین روز " خائنی که میخواست وطن رابه خاک وخون بکشد فرارکرد " ودر آخرین مقاله " فراری بغداد نوکری وبردگی انگلیس را برپادشاهی ملت خود ترجیح داد "
کودتایی دیگری درراه بود که باهماهنگی سه قدرت بزرگ آن روزجهان تدوین واجرا شد. برنامه آژاکس اقدام مشترکی بود ازشاه ایران، وینستون چرچیل ، آنتونی ایدن ، آیزنهاور، برادران دالس وسازمان سیا تنها مقصود این اتحاد بزرگ ونامیمون برانداختن نخست وزیرایران دکترمصدق بود.
روز ششم اسفند 1332 دکتر فاطمی دستگیر شد وزیرسقف شهربانی دژخیمان رژیم به سرکردگی شعبان بی مخ (تاج بخش) برپیکراو دشنه ها وارد کردند سپس با تنی رنجوربه دادگاه نظامی شاه بردند ودریک محاکمه نظامی غیرعلنی اورا به اعدام محکوم کردند رژیم تمام کوشش خود را کرد که اورا بشکند ووادار کند ، زانو بزند وطلب عفو وبخشش کند ولی این آرزو را بر دل شاه گذاشت ودر مقابل بت ساخته شده به دست استعمار کرنش نکرد وبا
غرور تمام گفت : " اگرمن این افتخاررا پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست درراه خودش مصرف شده است "
نامش جاویدان وراهش پررهرو باد
عده ای از یاران و هم میهنان بر من خرده میگیرند که تا کی از گذشته یاد میکنی ؟ گذشته گذشته وبه تاریخ پیوسته ... به حال بیندیشیم ... در پاسخ آن عزیزان من بر این باورم این گذشته است که امروزما را ساخته گذشته همیشه چراغ راه آینده بوده وبا درس ازآن میتوان آینده راساخت. امروزباید نسل جوان وآنان که گذشته را به فراموشی سپرده اند یا دآورشد که باردیگرتاریخ یکصد ساله اخیرایران را بازخوانی کنند تا به علل نارسائی ها وعقب افتادگیها وبحران ها پی ببرند . از یاد نخواهیم برد که اولین کلنگ استبداد به دستور وبه خواسته انگلیس وبه دست یک قزاق چکمه پوش درکودتای 1299 زده شد وکاخی عظیم ازاستبداد وخودکامگی وظلم وستم وآزادی کشی وفساد با خون آزادی خواهان بنا شد. وبا کودتای 1332 این کاخ بازسازی شد بازهم با خون جوانان .
ولی درپی مبارزات ملت ایران آن کاخ درانقلاب 1357 به دست مردم فروریخت. حال پس ازچهل سال بازماندگان آن رژیم ازمخفیگاه ها به درآمده ودراندیشه آنند که باردیگربا یاری بیگانگان کاخی چون گذشته بنا کنند.
آنان ملت بزرگ ایران را نشناخته اند ملتی که بیش ازیکصدسال برای آزادی وحاکمیت ملی مبارزه کرده هرگز گامی به عقب برنمیدارد واجازه نمیدهد که ازچاهی به درآمده وبه چاه دیگرسقوط کند.
پاینده ایران - جمال درودی
عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران 19 آبان 1397