![]() |
![]() |
صفحه نخست |
متن سند همبستگی
|
شورای اجرایی
|
هموندان همبستگی
|
پیوستن به هموندان
|
Facebook
![]() |
پذيرش > دیدگاهها > بزرگداشت زادروز دکتر محمد مصدق : سخنرانی کورش زعیم در سمینار جبهه ملی واشینگتن، (...)
سه شنبه 18 مه 2021
جمال عبدالناصر رهبر محبوب مصر وقتى که آبراه داریوش (یا آبراه سوئز) را با الهام گرفتن از مصدق در سال ١٩۵۶ ملى کرد، سه کشور انگلستان و فرانسه و اسرائیل به مصر حمله نظامى کردند. این حمله با مقاومت شدید شهروندان بندر سعید و ملت مصر شکست خورد که با میانجیگرى آمریکا و سازمان ملل کنفرانس صلح یالتا برگزار و صلح برقرار شد.
پس از پیروزی، عبدالناصر کتابی نوشت به عنوان «بریدن دُم شیر». آنتونی ایدن در جریان آبراه سوئز به عبدالناصر گفته بود که “سروان ناصر، میدانی که انگلستان شیر است، با دم شیر بازی نکن!”
عبدالناصر این جمله را در پاسخ به ایدن در آغاز کتابش نوشته بود:
“آقای آنتونى ایدن، کدام شیر؟ با ملى کردن کانال سوئز، من دُم این شیر را بریدم و وقتى درحال بریدن دُمش بودم هیچ تکانى نمیخورد! نگاهش کردم دیدم این شیر مرده است. استاد بزرگ من دکتر محمد مصدق با ملى کردن نفت ایران، چند سال پیشتر این شیر را کشته و دندانهایش را هم کشیده بود. من فقط دم یک شیر مردۀ بىدندان را بُریدم.”
در تجلیل از کار مصدق، یکى از بزرگترین خیابانهاى قاهره به نام او نامگذارى شد. بیش از ۶۵ سال است که هیچکس نتوانسته نام این خیابان را عوض کند و هنوز نام مصدق زیباترین خیابان قاهره را زیباتر است.
البته آن شیر دم بریده هم بلایی بر سر مصدق آورد و هم بر سر عبدالناصر.
جواهر لعل نهرو که پس از مهاتما گاندی محبوبترین و نامدارترین رهبر تاریخ هندوستان بشمار میآید نیز پیرو سیاست عدم تعهد مصدق بود. نهرو بارها در سخنانش از مصدق تجلیل کرد و او را پیشگام جنبش عدم تعهد در جهان و مبارزه برای بازیابی غرور ملی، آزادی و شرافت سیاسی میشمرد.
هنگامی که نهرو با دعوت دولت وقت به تهران سفر کرد، نامهای از سوی نهضت ملّی ایران درباره زندانی شدن دکتر مصدق و اعدام دکتر فاطمی و در اعتراض به فشار و خفقان عمومی تسلیم او شد. نهرو موضوع نامه را با شاه در میان گذاشت. شاه پاسخ داد: این افراد بر علیه حکومت قیام کردهاند، خود شما هم به همین جرم به زندان رفتید! نهرو پاسخ داد: زندانبان من انگلیسیها بودند، ولی مردم هند زندان من و گاندی را گلباران کردند. اما زندانبان نخست وزیر ملّی کننده نفت ایران شما هستید!
ما ایرانیان ملیگرا یاد مصدق بزرگ را گرامی میداریم، نه بخاطر اینکه او را برای خود بُت ساختهایم، یا برای اینکه به آرمانهای کنونی خود به عنوان کنشگران ملی یا هموندان جبهه ملی ایران، که همانا برقراری دموکراسی و حاکمیت ملی است هویت و ارزش بیشتری ببخشیم، که البته ارزشمندی این آرمانها ارزش والای خود را در هر حال دارا هستند؛ بلکه برای این است که مصدق برای ما درسی بزرگ و فراموش نشدنی باقی گذاشت، مانند همه مردان بزرگ و خردمند تاریخ که درس عشق به میهن و دفاع از منافع ملی به مردم خود میدهند.
مهمترین درس او این بود که دولت باید بر پایه شایسته سالاری، درستکاری و راستگویی استوار باشد. و این درس که سیاستگزاریهای حکومتی بایستی نخست و پیش از اجرا کارشناسی شود که در راستای منافع کشور و مردم باشد. سیاست هایی که با جامعه جهانی پیوند پیدا میکنند، باید با مطالعه شرایط روز بین المللی، خردورزی و روابط مبنی بر منافع مشترک انجام شود، زیرا ما جزیره نیستیم. سیاستگزاری اگر با شعارگرایی و نادانی و توهم بجای دانایی، و ارزیابیهای یکسونگریانه باشد تنها به فاجعه میانجامد، چنانکه بیش از چهار دهه است که گرفتار آن بوده ایم.
این درس را به ما داد که در هر بحران بین المللی که در راستای تلاش برای احقاق حقوق کشور و ملت بوجود آمده باشد، میتوان با دانش، خردورزی، برنامهریزی هوشمندانه، آگاهی از قانونهای بینالمللی و ارزیابی و توجه لازم به قدرت و توان طرفهای رویارو، پیروز میدان شد. در صحنه بینالمللی، مبارزه باید در عرصه آگاهی، هوشمندی و شعور باشد نه شعار و کوردلی وشمشیر؛ باید فرصتها را شناخت و از آنها سود جُست و اگر فرصتی وجود نداشت، آن را بوجود آورد. مصدق در تمام طول مبارزه اش که هدف آن رهایی اقتصاد کشور از وابستگی، و سیاست کشور رهایی از روحیه سرخورده ملت از استیلای سرطانگونه ابرقدرتهای زمان بود، یک بار شعار نداد، ستیزگری نکرد، پنهانکاری نکرد، خشونت گرایی نکرد، با بستن رسانهها جلوی آگاهی مردم را نگرفت، مخالفان را به بند نکشید، به مردم دروغ نگفت، به جامعه جهانی دروغ نگفت؛ مخالفی را نکشت، و مهمتر از همه، در مبارزهای جهانی که میان ما و ابرقدرتهای زمان برای احقاق حقوق ملت ایران درگرفت، دولت مصدق با خردمندی و رعایت قانونهای بینالمللی در عرصه جهانی با کاربرد قانونهای مورد پذیرش همه جهانیان و با کاربرد بهینه افکار عمومی جهانی، دشمن را در زمین خودش شکست داد. در این راه، نه تنها دولت ایران بلکه هیچ دولتمرد ایرانی منزوی، تحریم یا منفور جهانیان نشد. نه تنها جهان علیه ایران بسیج نشد و دولتمردانمان توهین و استهزای جهانیان را بر نیانگیختند که محبوب و قهرمان جهانیان نیز شدیم.
دولت جبهه ملی مصدق برای نخستین بار در تاریخ چند هزار ساله کشور، حاکمیت ملی را به معنای راستین و جهان پسند آن در ایران برقرار کرد و نه تنها ملت ایران، بلکه همه ملتهای منطقه را نسبت به حقوق طبیعی و سیاسی خود آشنا نمود. این معنای راستین ملیگرایی یا ناسیونالیسم ایرانی است. ملی گرایی ایرانی یعنی گراییدن به ملت، نه به یک فرد یا به یک ایدئولوژی یا به یک ابرقدرت.
از دید مصدق، بازگشت اعتماد به نفس و استقلال فکری کشور که دو سده بود زیر نفوذ و خشونت بیگانگان، و فساد و خیانت فرمانروایان انیرانی کشور از بین رفته بود، مهمتر از هر درآمدی بود که از تولید ملی و پیشرفت اقتصادی کشور بدست نیامده باشد. زندگی کردن با استخراج و فروش ذخایر طبیعی یک کشور شایسته یک ملت هوشمند، کوشا، صنعتگر و نوآور نبود. باید نخست خودباوری ملت بازگردانده شود تا بدون اتکا به درآمد بی زحمت نفت و معادن و مواد خام بتواند با پشتوانه اندیشه و نوآوری و کار و تولید خودش زندگی کند. اعتماد به نفس ملی پیش زمینه استقلال فکری و در نتیجه استقلال اقتصادی و سیاسی است. پیشرانه این خودباوری، ملی گرایی ایرانی بود که مصدق و جبهه ملی ایران بازآورد.
شما اگر تاریخ مبارزه مصدق برای احقاق حقوق ملت ایران را بخوانید، به معنای راستین ناسیونالیسم ایرانی پی میبرید. مبارزه با قدرتمندترین و خطرناکترین دشمن بیگانه که در جنگ جهانی یکم نیمی از جمعیت کشور ما را با بمباران و ایجاد قحطی عمدی عملاً نسل کشی کرده بود، با معزول و تبعید کردن شخص اول کشور ما را تحقیر نموده و اکنون هم سربازان خود را در مرز کشور و ناوگان جنگی خود را در آبهای ایران مستقر کرده بود تا نتوانیم نفتی صادر کنیم.
مبارزه مصدق در شرایطی انجام میگرفت که دموکراسی کامل در کشور برقرار بود، اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت میشد و همه رسانهها و حزبهای مخالف و حتی مزدور بیگانه آزاد بودند، انجام میگرفت. مصدق از پشتیبانی کامل ملت برخوردار بود، زیرا او ایرانی میاندیشید و ایرانی رفتار میکرد. در دورانی بحرانی و حساس، اقلیتهای قومی و مذهبی ما به علت همین دموکراسی و آزادگی
و غرور ملی که خردمندی و عدالت گستری یک دولت ملی در آنان تقویت کرده بود، نه تنها جذب هیچ توطئه تجزیه طلبی برای ناتوان سازی دولت نمیشدند که خود عامل بازدارنده اینگونه توطئهها بودند.
نه تنها نخبگان ما از کشور مهاجرت نمیکردند که بسیاری شهروندان همسایگان برای کار و زندگی به میهن ما میآمدند. چه بسا دولتهای همسایه که آن روزها همبسته و پشتیبان ما بودند و امروزه به علت عملکرد جاهلانه حکومت کنونی دشمنان ما شده رویای کندن پاره ای از تن ما را در سر میپرورانند. در آن زمان چه بسا تکههای جداشدهای که رویای بازپیوستن به مام میهن را در سر می پروراندند. در ناسیونالیسم ایرانی ذره ای احساس برتریجویی نژادی، مذهبی، قومی، عقیدتی، جنسیتی یا سلطه طلبی سیاسی یا گسترش مرزی وجود ندارد. ناسیونالیسم ایرانی با فرهنگ والای خود، با خرد و دانش خود، و با دوستی و همکاری و گرامیداشت ارزشهای فرهنگی و آیینی دیگران، خود را در دل ملتهای دیگر جا کرده بود.
جادوی خرد مصدق، ما را از دو سده سرخوردگی، از خود بیگانگی، فقر اقتصادی، وابستگی سیاسی و ناامیدی اجتماعی نجات داد و کشور تحقیر شده و لگدمال شده ما را در کوتاه مدت به اوج شناسایی و احترام جهانی بالا برد و سربلند کرد. ما مصدق را گرامی میداریم، زیرا او ما را به تواناییهای نهفته در خودمان آشنا نمود و زنگ بیداری ملت را به صدا درآورد. ما اکنون در سده بیست و یکم، پس از چهار دهه اسارت و ذلت به دست بیگانه اندیشان ضد ایرانی بار دیگر بیدار شدهایم، هشیار شده ایم، و دیگر هرگز با دروغ و خدعه دشمنان فرهنگ و تاریخ ما به خواب نخواهیم رفت.
در پایان سخنانم، میخواهم گفته مصدق ۷۱ ساله را در گفتگو با یک خبرنگار فرانسوی به نام آندره بریسو، در ۱۵ ژوئیه ۱۹۵۱، دو سال پیش از کودتای ۲۸ امرداد، بازگو کنم. او به خبرنگار گفت:
“من پیر شده ام. فکر نمیکنم به سن هشتاد برسم. شاید هرگز نتوانم به آنچه برای کشورم آرزو میکنم جامه عمل بپوشانم، ولی مطمئنم دیگران خواهند آمد و پس از من این کارها را به انجام خواهند رسانید. آنها امپریالیستها و شورویها را بیرون خواهند کرد. شاه را یا از بین میبرند و یا اخراج میکنند. او با این که نرم خوست، آرزوی بزرگش این است که جای کورش را بگیرد و همه کاره مملکت شود. فکر نمیکنم حزب توده قادر به گرفتن و حفظ قدرت باشد. همینطور ارتش را توانا برای برخاستن و برپایی یک نظام دیکتاتوری نمی بینم.
امیدوارم سرکردههای شیعه قصد جدی برای ورود به عرصه سیاست نداشته باشند. اگر چنین شود، ایران در آستانه وضعیت فاجعه آمیزی قرار خواهد گرفت که بدواْ همسایگان ایران را در حالت جنگی با ما قرار میدهد. من واقعا از این تشکیلات مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم، ولی در واقع عرب نیستیم و رودرروی سنیها قرار داریم. بدین ترتیب تشکیلات آخوندهای شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل کنیم. فکر نمیکنم مصر و حتا اسرائیل مداخله کنند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا کند، یک آیت اللهی وارد عرصه میشود و نهضتی مالامال از نفرت علیه غرب و حتا ضد یهود و در دشمنی با عربهای سُنی راه خواهد انداخت و ای بسا که خیابانها جای جسد و خون خواهد شد.”
از برگزارکنندگان این همایش سپاسگزارم که این فرصت صحبت را به دادید.
کورش زعیم
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰خ
مروری بر باورهای شادروان «دکتر محمد مصدق » : ضیاء مصباح
مخالفت من با دیکتاتوری برای این بود که یکی از خصائص دیکتاتوری اینستکه مملکت فاقد رجال شمرده میشود و« دیکتاتور رجل منحصر به فرد» شناخته میگردد .
بر فرض که ما با هواخواهان رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور به مملکت ما خدمت کرد و در مقابل آزادی را از ما سلب نمود ، بنا بر این او چه خدمتی برای ما انجام داد ه است ؟
آنهایی که میخواهند ملت ایران غیررشید معرفی شود، آرزوی خود را به گور خواهند برد.
در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از اراده ملت نیست.
حاضرم هر قانونی را که بر خلاف مصالح ملت باشد بسوزانم؛ زیرا به عقیده و باورم، قانون برای مملکت است، نه مملکت برای قانون.
نجات وطن عالیترین و بزرگترین قانون میباشد .
قانون اساسی، قانون الهی نیست که قابل تغییر نباشد،این قانون هم کار بشربوده و میتوان برحسب ضرورت آن را تغییرداد .
ما حرف حق می گوئیم ، اگر صدای ما یک روز برای این «گوشنواز» و برای آن «گوش خراش »است و روز دیگر بالعکس نباید خاموش شویم.
پس از ۵۰ سال مطالعه و تجربه به این نتیجه رسیدم که جز با تأمین آزادی و استقلال کامل ممکن نیست ملت ایران بر مشکلات پیروز شود، برای نیل به این منظور تا آنجا که توانستم کوشیدم.
ملت متشخص دست گدایی مقابل بیگانگان دراز نمیکند.
بیگانگان محض رضای خدا بهکسی یا ملتی کمک نمیکنند، مگر اینکه بعدا بخواهند از اشخاص یا آن مملکت به هر طریق که میتوانند سوءاستفاده یا حسناستفاده بنمایند .
. مصدق در اوج فشار اقتصادی حاضر به مصالحه بر سر اعتقادش نشد و هنگامی که سخن از قراردادهای یک طرفه و به ضرر ایران به میان آمد صریحا موضعگیری کرد و گفت:
با وجود تمام مشکلات اقتصادی و مالی، ملت ایران بههیچ قیمتی حاضر به قبول شرایط ناروا که به استقلال سیاسی یا اقتصادی یا خدای نکرده حیثیت و شرافت ملت ایران لطمه وارد سازد تن نخواهد داد .
یک اصل ثابت و تغییرناپذ یر برای حکومتی که به افکار عمومی تکیه دارد، اینسکه هر وقت با مشکلی روبرو میشود به منبع قدرت و سرچشمه لایزال نیروی ملت متوجه گردد، ملت ما اکنون زبا نزد شهامت و مردانگی شده و در سراسر گیتی از او بهعنوان مشعل دار مبارزات ملی یاد میکنند.
. مصدق در دادگاه نظامی گفت: حیات، مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات ، استقلال ، عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این مملکت کوچک ترین ارزشی ندارد.
از آنچه برایم پیش آمده هیچ تأسفی ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام دادهام.
عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر یا زود به پایان میرسد، آنچه میماند حیات و سرافرازی ملت مظلوم و ستمدیده ایرانمان است.
به ملت ایران و بهخصوص افراد جوان که چشم و چراغ مملکت و مایه امید کشورند، میگویم :از راهی که برای طرد نفوذ بیگانگان پیش گرفتهاند منحرف نشوند، از مشکلاتی که در پیش دارند هیچ وقت نهراسند و از راه حق و حقیقت باز نمانند.
چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم این آتش خاموش نخواهد شد.
اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند مرگ بر چنین زندگیای ترجیح دارد.
هیچ مبارزهای هر چند کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمیرسد.
تا رنج نبریم گنج میسر نمیشود، در این راه نیز سعی ناکرده بهجایی نتوان رسید
.&& برای اشنائی خوانندگان جوان بیوگرافی این رهبر ملی ذ یلا درج میشود
** شادروان دکتر مصدق پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد و به مستوفیگری خراسان گمارده شد و با وجود سن کم در کار خود مسلط بود ،وی در اولین انتخابات مجلس در دوره مشروطیت انتخاب شد ولی اعتبارنامه او بهدلیل سن که به ۳۰ سال تمام نرسیده بود، رد شد.
در سال ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از خاتمه به سوئیس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل و با آغاز جنگ جهانی اول به کشورش باز گشت وبه خدمت در وزارت مالیه گمارده شد.
در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه از معاونت وزارت مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد و پس از کودتای سید ضیاء و رضاخان، مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و پس از استعفا از فارس عازم تهران شد ولی به دعوت سران بختیاری به آن دیار رفت.
دکتر مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در همین زمان با رضا خان سردار سپه نخست وزیر وقت که به شاهی رسیده بود، به مخالفت برخاست.
با پایان مجلس ششم و آغاز دیکتاتوری رضاشاه، دکتر مصدق خانه نشین شد و در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد مجبور به سکوت شد.
در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران بهوسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و مصدق به تهران برگشت و پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع میشد.
در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوامالسلطنه و شاه و ارتش، دکتر مصدق نتوانست قدم به مجلس بگذارد.
در ا بان ماه ۱۳۲۸ دکتر مصدق اقدام به پایه گذاری جبهه ملی ایران کرد. گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود.
انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلب و مداخله دربار و صندوقهای ساختگی، آراء تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق به مجلس راه یافت.
پس از ترور نخستوزیر وقت، طرح ملی شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب شد. پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزمآرا نخست وزیر شده بود، به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد.
پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت ، سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بینالمللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.
در مرداد سال ۱۳۳۲ دولت ملی ، خدمتگذار، میهن خواه و نیک پندار مصدق سقوط کرد و پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه شد و دادگاه وی را به ۳ سال زندان محکوم کرد.
پس از گذراندن ۳ سال زندان، به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود.
در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
مصدق وصیت کرده بود در ابن بابویه کنار شهدای ۳۰ تیر د فن شود که با مخالفت روبرو.
در یکی از اتاقهای خانهاش در احمدآباد به خاک سپره شد
( روانش شاد و راهش پر رهرو باد ).