![]() |
![]() |
صفحه نخست |
متن سند همبستگی
|
شورای اجرایی
|
هموندان همبستگی
|
پیوستن به هموندان
|
Facebook
![]() |
پذيرش > دیدگاهها > چه میشد اگر کودتای 28 امرداد نمیشد؟!
شنبه 20 اوت 2022
به جای تکرار مصیبت درباره کودتای 28 امرداد 1332، که زیربنای تغییر مسیر سرنوشت کشور به امروز شد، باید به این بپردازیم که تاریخ سیاسی ایران چگونه رقم میخورد، اگر کودتا نمیشد؟
من بر این باور هستم که اگر کودتای 28 امرداد رخ نمیداد، یعنی شاه از تهدید کرمیت روزولت، که اگر به عزل مصدق تن در ندهد، آنها "آن کار دیگر" خواهند کرد، که احتمالاً منظورش شاه کردن علیرضا پهلوی برادر کوچکتر محمدرضا بود؛ نمیترسید و مقاومت خود را قاطعانه ادامه میداد و کودتاگران را ناامید میکرد، مصدق فرصت میداشت که اصلاحات ضروری را در قانون انتخابات برای تضمین انتخابات آزاد و رعایت حقوق بشر در ایران به انجام برساند. به این ترتیب، دموکراسی در ایران نهادینه میشد، به این معنی که قانون اساسی که از انقلاب مشروطیت سرچشمه گرفته بود کم کم با قانونهای اساسی پیشرفته جهان و بویژه با منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر هماهنگ میشد. قدرت در دست مردم میماند و پادشاه بهعنوان یک نماد تاریخی- فرهنگی و فقط تشریفاتی باقی میماند و مجلس شورای ملی و مجلس سنا قدرتمندترین شاخه مستقل حکمرانی میشد.
در زمینه اقتصاد، مصدق سنگ بنای یک اقتصاد وابسته به تولید داخلی و کشاورزی و صادرات را گذاشت و ثابت کرده بود که بدون درآمد نفت هم میشود کشور را اداره کرد. از اهمیت افتادن درآمد نفت خام برای هزینههای جاری و تکیه بر تولید، اقتصاد را رشد میداد، تا جایی که از نفت فقط برای سرمایه گزاریهای کلان و زیربنایی و نه برای هزینههای جاری، بهره برداری میشد.
اگر شاه تسلیم بیگانه نمی شد، و قانون اساسی را مو به مو اطاعت میکرد، دولت مصدق فرصت مییافت از ثبات و آرامش برخوردار شود، که هیچ گاه در طول 28 ماه زمامداریش، بخاطر توطئههای کمونیستی و نیز روحانیت زیادهخواه و دخالتجو، از آرامش برخوردار نبود. مصدق میگفت که روزی نیست که یک بحران برایم درست نکنند. حتی همان شرکتهای نفتی که علیه ایران توطئه میکردند و به نفت ایران چشم داشتند، با اطمینان از ثبات سیاسی در ایران و قانونهای منطبق با عرف بینالمللی، سرمایههای خود را برای گسترش صنعت نفت و گاز ایران به اینجا سرازیر میکردند.
اگر شاه تسلیم بیگانه نمیشد، دولتهای مستقل با وزیرانی که آزمایش توانمندی خود را داده بودند، در یک فضای دموکراتیک متکی به رای مردم، بدون نیاز به تعطیل کردن حزبهای سیاسی، ما مورد اعتماد جهان برای سرمایهگزاری، انتقال فعالیتها و همکاریهای تولیدی و محبوبترین مرکز جهانگردی جهان میشدیم. شاید هم کشور ما امروز یکی از پنج قدرت اقتصادی جهان میبود زیرا از همه امکانات لازم مانند قشر تحصیلکرده، انرژی ارزان، انواع کانیها و امنیت سرمایه و دسترسی به بازار بزرگ قارهای و منطقهای برخوردار بودیم. ما از نقطه آغاز رشد پس از جنگ جهانی کشورهای ژاپن، کره جنوبی و بسیاری کشورهای اروپایی جلوتر بودیم.
اگر شاه تسلیم بیگانه نمیشد، دلیلی نمیبود که چهار کشور بزرگ جهانی سرنوشت ما را تعیین و حکومت آخوندی را بر ما تحمیل کنند تا اقتصاد و داراییهای طبیعی و فرهنگ ایرانی و موجودیت سرزمینی کشور ما را به ویرانی بکشند و اینگونه ما را ذلیل و منفور و فقیر و فلاکت زده ترین و از عقب افتاده ترین کشورهای جهان کنند. تصور کنید اگر این هزاران میلیارد دلار درآمد نفت و دیگر کانیها بجای دزدیده شدن توسط کار بدستان خائن به کشور و اتلاف در ماجراجوییهای ابلهانه و شکست خورده یا فرار از کشور، صرف توسعه صنعت و زیرساختهای این کشور میشد، ما امروز در کجا ایستاده بودیم.
تصور کنید که اگر همه سرمایههای کلان و مغزهای بینظیر که از آن زمان تا کنون از این کشور گریخته و باعث پیشرفت و رفاه چندین کشور بیگانه شدهاند، در اینجا میماندند. کشور ما با اینهمه امکانات بالقوه، بهشت سرمایه گزاران جهانی میشد، همانگونه که در ژاپن، آلمان وکره جنوبی شد. همه کشورهای پیرامون ما که امروز علیه ما توطئه میکنند، از ثروت و پیشرفت ایران سود میبردند و خود بسوی دموکراسی و رفاه سوق داده میشدند. چه بسا که در همان دههها یک اتحادیه قدرتمند اقتصادی، که ده سال پیش من پیشنهاد کرده بودم، نه مانند اوپک که یک کارتل برای قیمتگزاری مشترک نفت و غیرقانونی بود و غرب را علیه ما بسیج کرد، تا کنون در این منطقه به مرکزیت ایران تشکیل شده بود که با اروپا برابری میکرد، زیرا امکانات ما بیشتر از اروپای پیش از اتحادیه بود.
شاید رفاه مردم منطقه و جبر تبعیت از معیارهای دموکراتیک و آزادیهای مدنی ناشی از وجود یک ایران پیشرفته و دموکراتیک، وجود سازمانهای تروریستی مانند القاعده و داعش و طالبان را غیر ممکن و برای نفوذ غرب غیر ضروری میساخت. شاید با وجود یک ایران نیرومند، شوروی هرگز پا به افغانستان نمیگذاشت و امریکا مجبور به لشگرکشی به عراق برای سرنگونی صدام حسین نمیشد. عراق جرات حمله به ایران را نمیکرد و اگر هم جنگی با عراق با کمکهای بی امان شوروی در میگرفت، بیش از چند هفته طول نمیکشید. امنیت خلیج پارس را ایران، نه تنها با قدرت نظامی، بلکه به علت منافع مشترک و اقتصادهای بهم پیوسته کشورهای منطقه تامین میکرد و مالکیت و منافع ملی و تاریخی ایران نه در خلیج پارس و نه در دریای کاسپی اینگونه پایمال نمیشد.
کودتای 28 امرداد، همان اثری را روی جامعه ایران گذاشت که جمهوری اسلامی پس از سال 1360 گذاشت. با کودتای 28 امرداد، مردمی که پس از جنگ جهانی تازه خود را در جهان پیدا کرده بودند و سیاستمدارانشان قهرمان و عزیز جهانیان شده بودند، ناگهان از یک کشور بیگانه توسری خوردند. دیگر مردم حق دخالت در سیاست کشور خود را نداشتند و هر گونه فعالیت حزبی ممنوع و همه انتخابات فرمایشی شد. از زمان قاجاریان مردم به این باور رسیده بودند که دولتهای پادشاهی ایران توسط کشورهای بیگانه اداره میشوند و مردم هیچ مشارکتی در تعیین سرنوشت خود ندارند. این شکست در 28 امرداد، مردم را از نظر روحی سرخورده و نسبت به نظام پادشاهی دوباره بدبین کرد.
مردمی که آزادی تازه بدست آمده خود را پس از جنگ جهانی دوم دوباره با کودتای بیگانگان از دست داده بودند، کینه رژیم عامل آن را به دل گرفتند. نطفه نارضایتی در دل مردم کاشته شد، مردم بغض رژیم را در دل نگه داشتند و همانگونه که دیدیم مبارزه غیرعلنی و زیرزمینی آغاز شد. کشورهای سلطهگر فرصتی طلایی یافتند تا به تشکیل مخالفان مسلح علیه رژیم دیکتاتوری ایران بپردازند. مخالفت با نظام حاکم و خشونت خام رژیم آنقدر گسترده شد که سرانجام در سال 57، هر چند که باز با توطئه بیگانگان، ولی بغض مردم را نسبت به رژیم پیشین ترکاند. همین داستانی که در زمان حاضر تکرار آن را شاهد هستیم. در سال 57 مردم برای یکی دو سال مزه آزادی را چشیدند، ولی دوباره گرفتار یک حکومت خشن استبدادی خرافاتی واپسگرا و ضد تمدن شدند. من باور دارم که این همان بغض مردم از رژیم استبدادی شاه بود که با زور بیگانگان جانشین یک دولت مردم سالار شده بود، که در سال 57 اینبار هم با برنامهریزی بیگانگان، منفجر شد. امروز هم بُغضی که مردم از سال 1360 از حکومت اسلامی مُلایان در دل دارند آماده انفجار است.
مصدق با جنبش ملی کردن صنعت نفت ثابت کرده بود که اگر دولت نماینده مردم باشد و خردمند باشد، می تواند بر همه موانع و حتی ابرقدرتها چیره شود. او با این کار اعتماد به نفس را به مردم بازگرداند. مردم کم کم احساس میکردند که مشارکت آنها در امور کشور امکانپذیر است، فقط دولتها باید درستکار و میهن پرست باشند. کودتای 28 امرداد این باور نو را در هم شکست و بار دیگر به مردم ایران وانمود کرد که هیچ کارهاند. دولتهای بیگانه هستند که برای آنها دولت درست میکنند؛ و همین باور در سال 57 هم به اثبات رسید.
کورش زعیم،
هموند شورای ششم جبهه ملی ایران
تهران، 28 امرداد 1401خ، 19 اوت 2022م